آموختم که ...

Posted on ۱۳۸۷ اردیبهشت ۱, یکشنبه by فرفره

آموختم که

آموختم که بهترین کلاس دنیا محضر بزرگ ترهاست

آموختم که
وقتی سعی می کنی عملی را تلافی کنی و
حسابت را تصفیه کنی
تنها به او اجازه می دهی بیشتر
تو را برنجاند

آموختم که
هیچ کسی کامل نیست ، مگر این که
عاشق او شوی

آموختم که
هر چه زمان کمتری داشته باشم
کارهای بیشتری انجام می دهم

آموختم که
اگر کسی بگوید روز مرا ساخته ای
روز مرا ساخته است

آموختم که
اگر به هیچ طریقی قادر نیستم
کمک کنم ، برای او دعا کنم

آموختم که
هر چه آدمی نسبت به جبر زمانه اش جدی باشد
اما همیشه به دوستی نیاز دارد
که بتواند بدون تکلف و ساده لوحانه
با او برخورد کند

آموختم که
گاهی اوقات همه آن چیزی که انسان نیاز دارد
دستی برای گرفتن و قلبی برای
درک شدن است

آموختم که
باید شکر گذار باشیم که
خداوند هر آنچه را
از او خواستیم به ما نداده است

آموختم که
زیر ظاهر سر سخت هر انسانی
فردی نهفته که خواهان تمجید و
دوست داشتن است

آموختم که
زندگی سخت است ، ولی من سخت ترم

آموختم که
وقتی در بندر غم لنگر می گیری
شادی در جای دیگر شناور است

آموختم که
همه خواهان آنند که در اوج قله زندگی کنند
اما همه شادی ها
و پیشرفت ها زمانی رخ می دهد
که در حال صعود به آن هستی

آموختم که
پند دهی فقط در دو برهه از زمان
جایز است
زمانی که از تو خواسته می شود
و هنگامی که خطر زندگی کسی را
تهدید می کند

0 Responses to "آموختم که ...":